بعد از زمانی دراز....

نوشتن را به فراموشی سپردم!!!بیزار شده ام.....از هر چیز و هر کس که مرا به یاد گذشته می اندازد....حتی یک روز قبل.

گذشت زمان گاهی کاری می کند که خودمان را هم فراموش می کنیم!

امروز برای اولین بار امد....پارسال....چه تشویشی داشتم!!....نمیدانم چطور سپری شد!؟....چطور به چنین سرانجامی رسید....فقط میدانم که دانستم چه کسانی همیشه هستند....و همین است که نفرت از باقی تمام وجودم را فرا گرفته....نفرت و بیزاری......

این موقع چه ها در سرم می گذشت......حالا چه ها!!.........دست از طلب ندارم.....