نمیدانم گناهم چه بوده !
شاید از عشق ترسیدم......از اینکه تا به حال درسهای خوبی به من نداده......شاید هم نخواستم یک گذشته پر اشتباه را به یک اینده پیوند بزنم!!و اینگونه بود که عاشقیت را برای همیشه به فراموشی سپردم و شدم یک ادم معمولی......چیزی که همیشه ازش وحشت داشتم و حالا بهش عادت کردم......
دیدی اشتباه کردی!!من عمری با عشق زندگی کردم اما حالا........
خدایا عاشقان را با غم خود اشنا کن......نمیدانم چرا همیشه در اوج ناامیدی ته دلم روشنه !.....یک چیزی که درخششش رو می بینم و وجودش رو با تمام وجود حس می کنم......چیزی ....... مثل یک ستاره!
اللهم اغفرلی!
سلام دوست من . آنکه عشق را فراموش کرد مرد . و آنکه مرد از یاد رفت چون زنده آنست که مردم نیکویی نامش ببرند . عاشقیت فراموشت نشود . حتی اگر شد در سرخی سیبی ... ستاره نام تو مرا به یاد عشق انداخت . مطلب خداحافظی اسفند مرا بخوان . یا حق
من عاشق دمسازم /از عشق نپرهیزم
من مست سرافرازم /از عربده نگریزم
گویند رفیقانم از عشق نپرهیزی!؟
از عشق بپرهیزم/پس با چه در آمیزم؟
گویند رفیقانم در عشق چه سر داری؟
گویم که سری دارم
درباخته در پایی..
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
و انچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
التماس دعا
جانا به عهد خود وفا کن...