نکنم گوش به افسانه ناصح که خود او
منع دیوانه نمی کرد اگر عاقل بود......
ناصحم گفت که به جز غم چه هنر دارد عشق...برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این...
سال نوت مبارک عزیزم:*
(:
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی ..
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفتآمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگوگفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو...
حالیا مصلحت وقت در آن می بینم / که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
سال نوت مبارک عزیزم
ناصحم گفت که به جز غم چه هنر دارد عشق...برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این...
سال نوت مبارک عزیزم:*
(:
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی ..
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو...
حالیا مصلحت وقت در آن می بینم / که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
سال نوت مبارک عزیزم