نمیدانم گناهم چه بوده !
شاید از عشق ترسیدم......از اینکه تا به حال درسهای خوبی به من نداده......شاید هم نخواستم یک گذشته پر اشتباه را به یک اینده پیوند بزنم!!و اینگونه بود که عاشقیت را برای همیشه به فراموشی سپردم و شدم یک ادم معمولی......چیزی که همیشه ازش وحشت داشتم و حالا بهش عادت کردم......
دیدی اشتباه کردی!!من عمری با عشق زندگی کردم اما حالا........
خدایا عاشقان را با غم خود اشنا کن......نمیدانم چرا همیشه در اوج ناامیدی ته دلم روشنه !.....یک چیزی که درخششش رو می بینم و وجودش رو با تمام وجود حس می کنم......چیزی ....... مثل یک ستاره!
اللهم اغفرلی!