انا لله و .....

روح او هم به معبود رسید
معنای جاذبه این است
که به قولی شاید نیوتن هم ان را نمی دانست
اما حالا....
نامش من را به حال و هوای دوکوهه می برد....
اشفعنا!

امسال اردیبهشت هم صفای همیشگی رو نداره.....اونم داره هوای دل انگیزش رو از ما دریغ می کنه.....یادت هست بادهای اردیبهشتی را .....من آخر نفهمیدم تو واقعآ برای چی اینقدر این ماه رو دوست داشتی.....اردیبهشتی که شومی آمدن مرا با خود به همراه دارد و امروز.....کسی امروز را به یاد نداشت......یا شاید هم داشت و........آری مرا فراموش کنید تا شاید ساده تر خود را از یاد ببرم!......
چند لحظه پیش که داشتم هدیه جمعی از عزیزان رو باز می کردم به این فکر می کردم چرا وقتی یه نفر از دنیا میره ما برای اونا هدیه تبریک نمی بریم؟مگر نه اینکه مرگ تولدی دوباره است!!!.....

«....تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی 
                                              همتی کن و بگو ماهیها
                                                                              حوضشان بی اب است... »

عجیبه که این اواخر ما آدمها - موجوداتی که در مقام خود داعیه داران گزافه گویی هستیم - گرفتار دردی بزرگ از نوع فراموشی شده ایم.
ما حتی بعضی اوقات انسان بودن را هم فراموش می کنیم . گاهی یادمان می رود بقیه هم انسانند و همه از زندگی کردن حق مساوی دارند.
یادمان می رود از کجا آمدیم و به کجا می خواهیم برویم......چی بودیم و چی شدیم!!!( اگه فکر می کنیم چیزی شدیم! ).......حتی خیلی وقتها یادمان می رود که همگی مان در برابر وجودی که ما را خلق کرده از ارزش یکسانی برخورداریم......مگر اینکه کاری برای خودمان کرده باشیم.....یا علی......
 « درها به طنین تو واکردم
هر تکه نگاهم را جایی افکندم پر کردم هستی ز نگاه
بر لب مرداب 
پاره لبخند تو بر روی لجن دیدم 
رفتم به نماز...... »