بعد از زمانی دراز....

نوشتن را به فراموشی سپردم!!!بیزار شده ام.....از هر چیز و هر کس که مرا به یاد گذشته می اندازد....حتی یک روز قبل.

گذشت زمان گاهی کاری می کند که خودمان را هم فراموش می کنیم!

امروز برای اولین بار امد....پارسال....چه تشویشی داشتم!!....نمیدانم چطور سپری شد!؟....چطور به چنین سرانجامی رسید....فقط میدانم که دانستم چه کسانی همیشه هستند....و همین است که نفرت از باقی تمام وجودم را فرا گرفته....نفرت و بیزاری......

این موقع چه ها در سرم می گذشت......حالا چه ها!!.........دست از طلب ندارم.....

نظرات 2 + ارسال نظر
اوا پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:16 ق.ظ http://magic_love.persianblog.com

ممنون می شویم اگر به وبلاگ ما سری بزنید و با جسارت در بازی ما شرکت کنید.

غلامرضا همدانی چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:17 ق.ظ

سلام دوست قدیمی . خیلی وقت بود به اینجا نیامده بودم ولی پس از ماه ها دوباره و در این شب تاریک و نیمه ستاره دار !!! خوشحال شدم . خدا خوشحالت کند . یاحق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد