نمیدانم گناهم چه بوده !
شاید از عشق ترسیدم......از اینکه تا به حال درسهای خوبی به من نداده......شاید هم نخواستم یک گذشته پر اشتباه را به یک اینده پیوند بزنم!!و اینگونه بود که عاشقیت را برای همیشه به فراموشی سپردم و شدم یک ادم معمولی......چیزی که همیشه ازش وحشت داشتم و حالا بهش عادت کردم......
دیدی اشتباه کردی!!من عمری با عشق زندگی کردم اما حالا........
خدایا عاشقان را با غم خود اشنا کن......
نمیدانم چرا همیشه در اوج ناامیدی ته دلم روشنه !.....یک چیزی که درخششش رو می بینم و وجودش رو با تمام وجود حس می کنم......چیزی ....... مثل یک ستاره!

اللهم اغفرلی!
نظرات 5 + ارسال نظر
غلامرضا همدانی چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:27 ب.ظ http://www.hajatrava.persianblog.com

سلام دوست من . آنکه عشق را فراموش کرد مرد . و آنکه مرد از یاد رفت چون زنده آنست که مردم نیکویی نامش ببرند . عاشقیت فراموشت نشود . حتی اگر شد در سرخی سیبی ... ستاره نام تو مرا به یاد عشق انداخت . مطلب خداحافظی اسفند مرا بخوان . یا حق

mermaid چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 02:05 ب.ظ

من عاشق دمسازم /از عشق نپرهیزم
من مست سرافرازم /از عربده نگریزم
گویند رفیقانم از عشق نپرهیزی!؟
از عشق بپرهیزم/پس با چه در آمیزم؟

MB چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 02:59 ب.ظ

گویند رفیقانم در عشق چه سر داری؟
گویم که سری دارم
درباخته در پایی..

بی بی پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:36 ق.ظ http://www.planner.blogsky.com

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
و انچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
التماس دعا

سرمه پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:02 ب.ظ

جانا به عهد خود وفا کن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد